ایده برای داستان‌نویسی

 

ایدۀ نوشتن داستان کوتاه از هر جایی ممکن است سر برآورد. از مشاهدۀ درگیری بین دو جوان یا از شنیدن ماجرای اخراج شدن همسایه. هر اتفاقی که می‌بینیم یا می‌شنویم می‌تواند ایده‌ای برای نوشتن داستان باشد . فقط کافی‌ست به آن ایده پر و بال دهیم تا پرواز کردنش را ببینیم!

نشریۀ نیوزویک به نقل از جی کی رولینگ نویسندۀ داستان‌های پرفروش هری پاتر، می‌نویسد: “ در سال ۱۹۹۰ میلادی به همراه دوستم تصمیم گرفتم تا به منچستر نقل مکان کنم. پس از مدتی به لندن بازگشتم آن هم با قطار. در طول مسیر بود که ایدۀ هری پاتر به ذهنم رسید. خیلی تصادفی بود؛ قلمی برای نوشتن نداشتم و بیش از اندازه خجالتی‌تر از آن بودم که بخواهم از کسی در قطار درخواست قلم کنم . در آن زمان ناامید بودم اما وقتی به عقب نگاه می‌کنم می‌بینم بهترین لحظات برای من بودند. در طول چهار ساعت در درون قطار به تمام ایده‌هایی که اکنون در کتاب‌هایم می‌خوانید فکر کردم.” 

 

آدم‌ها و اتفاق‌ها را دقیق ببینید اما قضاوت ممنوع!

مشاهدۀ دقیق آدم‌ها و اتفاق‌های پیرامون برای یک نویسنده بسیار مفید است. البته مراقب باشید که در دام قضاوت نیفتید. یک نویسندۀ خوب، اهل قضاوت کردن نیست. دربارۀ آدم‌ها و رویدادها از زوایای مختلف فکر کنید اما این فکر کردن به قضاوت درست یا غلط بودن منجر نشود. به‌جای داوری و نتیجه‌گیری قطعی، آنها را به‌عنوان مادۀ اولیۀ داستان، به همان شکلی که هستند به‌خاطر بسپارید.

افرادی که سریع قضاوت می‌کنند و حکم صادر می‌کنند به‌درد داستان‌نویسی نمی‌خورند شاید بهتر باشد شغل دیگری مثل خبرنگاری را انتخاب کنند. هاروکی موراکامی می‌گوید: وظیفۀ کسی که می‌خواهد داستان‌نویس شود نتیجه‌گیری زودهنگام نیست . بلکه گردآوری و انباشته‌کردن مواد اولیه است بدون تغییر دادن آن.

 

 

هفت ایدۀ نوشتن داستان کوتاه:

من ایده‌های نوشتن داستان کوتاه را دکمه می‌نامم، دکمه‌هایی که می‌توانند در خیاط، انگیزه‌ای برای دوختن کت ایجاد کنند. در اینجا خیاط شمایید و کت، همان داستان است.  در این مقاله سعی کرده‌ام دکمه‌های مختلفی در اختیارتان قرار دهم تا شما بتوانید داستانی مناسب سلیقۀ خود برای آن بسازید. این داستان بر اساس انتخاب شما، ممکن است دراماتیک، عاشقانه، جنایی، طنز ، تخیلی یا …. باشد. ایرج پزشک‌زاد طنزپرداز و شکسپیر درام‌نویس ماهری بودند و هر دو جایگاه خاص خود را داشته‌اند. البته که هر نوع داستانی بنویسید خوب است،  فقط سعی کنید این کت را کامل بدوزید و نیمه‌کاره رها نکنید. اگر در توانتان است آنرا آستر کنید و اتو هم بکشید. خلاصه که آنچه در توان دارید بگذارید تا کار تمیزی از آب دربیاید!

 

 

دکمۀ اول:

پیرمرد پولداری از جفای روزگار و بخاطر افسردگی قصد خودکشی دارد. به کوه می‌رود و با پسر نوجوانی مواجه می‌شود که او هم به قصد خودکشی بالای کوه آمده است.

 

 

 

دکمۀ دوم:

پسر نوجوانی برای یاد گرفتن شیمی به خانۀ معلم خصوصی می‌رود و در همان جلسۀ اول یک دل نه صد دل عاشق معلم جوان خود می‌شود.( پسر را شانزده یا هفده ساله و معلم را سی و یکی دو ساله تصور کنید.)

 

دکمۀ سوم:

زن و مرد میانسالی روی پل هوایی باهم دعوا می‌کنند. بعد از نیم ساعت مشاجره، مرد از بالای پل به پایین پرتاب می‌شود.

 

دکمۀ چهارم:

داستان پسربچه‌ای را بنویسید که در خواب به فضا سفر می‌کند.

 

 

دکمۀ پنجم:

زن و شوهری در حال خرید گوجه‌سبز هستند. زن باردار است و  با بلند کردن هندوانه‌ای، زاییدنش می‌گیرد. شوهر که وسیله‌ای در اختیار ندارد نمیداند همسردر حال وضع حمل را چگونه به بیمارستان برساند.

 

 

دکمۀ ششم:

این یکی را احتمالا بسیاری از شما شنیده‌اید؛ گل جدید جامعه‌مان: نوزاد زنده و سالمی که در پلاستیک سیاه در سطل زباله پیدا می‌شود. عده‌ای خیرو عده‌ای در طلب مهر والدی  درخواست سرپرستی‌اش را دارند.

 

 

دکمۀ هفتم:

سخنران معروفی که برای اجرا روی سن می‌رود و با اولین نشست بر صندلی، پشت شلوارش جر می‌خورد . تصور کنید که یک کودک شش سالۀ تخس شاهد این پاره‌شدن است.

 

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در email
اشتراک گذاری در skype

پست های مرتبط

5 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *